عکاسان ایران در حراج عکس غرب آفریقا

 

   حراج عکس غرب آفریقا، که چندین بار پیش از این به تعویق افتاده بود، توسط موسسه‌‌ی فرهنگی CMOOA به میزبانی بندر کازابلانکای مراکش بالاخره پنجم آذر‌ماه سالجاری با عرضه‌ی ۷۲ قطعه عکس از جمله آثاری از عکاسان ایرانی برگزار شد. در این رویداد که تمرکز آن بر روی هنر عکاسی دنیای عرب، ایران و ترکیه بود، آثاری از مراکش، ترکیه، مصر، بحرین، عراق، الجزایر، تونس و ایران به حراج گذاشته شد که پس از مراکش، هنرمندان ایرانی بیشترین تعداد عکس‌های این حراج هنری را به خود اختصاص داده‌اند. متن کامل گزارشم در این مورد را اینجا بخوانید.

726347623462788

 

  جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده‌ای از مردم هرگز زندگی نمی‌کنند و زندگی را يک مسابقه‌ی دو می‌دانند و می‌خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست يابند و متوجه نمی‌شوند که آن قدرخسته شده‌اند که شايد نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پايان خط می‌بينند. درحالی‌که نه به مسير توجه داشته‌اند و نه لذتی از آن برده‌اند. دير يا زود آدم پير و خسته می‌شود درحالی‌که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت ديگر رسيدن به آرزوها و اهداف هم برايش بی‌تفاوت می‌شود و فقط او می‌ماند و يک خستگی بی‌لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزيزم! درست است، ما به اندازه‌ی خاطرات خوشی که از ديگران داريم آنها را دوست داريم و به آنها وابسته می‌شويم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بيشتر باشد علاقه و وابستگی ما بيشتر می‌شود. پس هرکسی را بيشتر دوست داريم و می‌خواهيم که بيشتر دوستمان بدارد بايد برايش خاطرات خوش زيادی بسازيم تا بتوانيم در دلش ثبت شويم. دوست‌دار تو: بابالنگ دراز

جین وبستر – بابا لنگ‌دراز – برگردان: محسن سلیمانی – نشر افق

سلینجر آدم خوشبختی بود

 

   پرت شدن ناگهانی یک آدم میان آدم‌هایی از جنس دیگر با فضای ذهنی دیگر و مسائلی که در پی چنین زیست ناگزیری‌ می‌آید همیشه یکی از دغدغه‌های ذهنیم بوده است. زیست اقلیت در دل اکثریت و روابط تحمیلی و ناگزیری که ناشی از گیر افتادن اقلیت میان اکثریتی‌ست که ارزش‌ها و هنجارها و اولویت‌های متفاوتی دارند. آدم‌ها در چنین شرایطی باید از رل اصلی خودشان فرار کنند و تن به نقش‌های تحمیلی جامعه‌ی بزرگ‌تر بدهند. اما آنجا این قضیه سخت‌تر هم می‌شود که حق با اکثریت بزرگ‌تر نباشد و زیست در دنیایی بسته و تنگ نزد اکثریت بزرگ‌تر مناسبات و روابطی محدود و محافظه‌کارانه را به عنوان ارزش و هنجار درآورده باشد. روشن است که اندیشه‌های بلند و جهانی‌بینی گسترده و واقع‌گرا جایی در چنین سیستمی ندارند و تحمل و مدارا و کاری به کار کسی نداشتن ضدارزش به حساب می‌آیند. مظلومیت نقطه ضعف است و مظلوم بهترین سیبل حمله و حمله بهترین سرگرمی. جی‌دی‌ سلینجر همیشه برایم یکی از مرموزترین شخصیت‌ها بوده است. همیشه دوست داشته‌ام بدانم چرا آدمی در موقعیت او وقتی‌که در اوج شهرت و توجه بود تصمیم به چنان انزوای شدیدی گرفت و تا آخر عمر حاضر نشد جز با شمار بسیار اندکی از آدم‌های دیگر هم‌نشینی کند در حالی‌که همزمان میلیون‌ها نفر در سراسر جهان نوشته‌هایش را می‌خواندند و اندیشه‌هایش را می‌شناختند و با دنیایی که با واژه‌ها ‌ساخت و آدم‌های آن دنیا و رفتارهایشان، تاثیر انکارناپذیری بر خیلی از ذهن‌ها برجای گذاشت. خیلی به این نتیجه می‌رسم که سلینجر آدم خوشبختی بود. اقلیتی بود که نه تنها از زیست با اکثریت ناهمخوان گریخت بلکه بر آن اکثریت تاثیر نیز گذاشت.

جابجایی مجدد رکورد گرانترین عکس دنیا

 

    موسسه‌ی کریستیز که اخیرا با یکه‌تازی در بازار هنر «عکاسی» پاییزی طلایی را سپری کرد در یکی از تازه‌ترین حراجی‌های خود رکورد گرانقیمت‌ترین تک عکس به فروش رفته در تاریخ هنر را نیز شکست. در حراجی که این موسسه در تاریخ ۱۷ آبان‌ماه در تالار باشکوه راکفلر نیویورک و برای عرضه‌ی آثار هنری تحت عنوان «هنر معاصر پس از جنگ» برگزار کرده بود تعداد ۲ قطعه عکس نیز به فروش رسید. متن کامل گزارش من درباره ۱۰ عکس گرانقیمت تاریخ عکاسی را اینجا بخوانید.

از حقایق وحشتناک روزگار ما 478623483087646254

 

   یکی از حقایق وحشتناک روزگار ما که به تازگی با آن روبرو شدم این حقیقت تلخ بود که در روز روشن آدم می‌بیند که در حالی‌که مساله‌ی گرمایش زمین روز به روز جدی‌تر می‌شود و پیامدهای ناگوار چنین رویدادی هر روز در گوشه‌ای از جهان خود را به صورت‌های مختلفی نشان می‌دهد ولی هنوز هم شمار زیادی از کشورهای جهان و به خصوص آنها که سهم بیشتری در این پدیده دارند توانایی رسیدن به توافقی جامع و کارآمد برای توقف روند گرم شدن زمین و کاهش انتشار گاز‌های گلخانه‌ای را ندارند. پیمان کیوتو که عملا کارایی چندانی نداشته است و در خیلی موارد از حد یک توافقنامه‌ی کاغذی فراتر نرفته امسال به پایان می‌رسد و اجلاس‌های برگزار شده طی سال‌های اخیر در کپنهاگ دانمارک، کنکون مکزیک و دوربان آفریقای‌جنوبی هم بی‌نتیجه بوده و هنوز منجر به توافقی همه‌گیر و کارآمد نشده است. عدم همراهی آمریکا، چین و هند، که اصلی‌ترین تولیدکنندگان گازهای گلخانه‌ای هستند، و نیز خروج کانادا از این پیمان راه را برای رسیدن به توافقی حتی در سطح پیمان کیوتو هم بسیار سخت و ناهموار کرده است.

   مهم‌ترین علت عدم توافق هم در سرعت رشد اقتصادی کشورهاست. به زبان ساده، آن دسته از کشورهایی که سرعت رشد اقتصادی کمتری دارند و به طور عمومی در گروه کشورهای در حال توسعه قرار می‌گیرند نیازمند دریافت کمک‌های مالی از کشورهای توسعه‌یافته هستند. در مقابل، کشورهای توسعه‌یافته برای حفظ رشد اقتصادی و کمک به جهان در حال توسعه، نیازمند حفظ صنایع آلاینده‌ی خود هستند. همچنین یکی از علت‌های اصلی عدم موافقت کشوری مانند آمریکا و اقتصادهای نوظهور جهان با توافقنامه‌های کاهش گازهای گلخانه‌ای عدم آمادگی صنایع این کشورها برای رقابت‌های صنعتی‌ در دوران پس از توافقنامه‌هاست. بسیاری از صنایع این کشورها در حال حاضر آلاینده‌ی محیط زیست هستند و میزان غیرمجازی از گازهای گلخانه‌ای تولید می‌کنند و در صورت وادار شدن به کاهش گازهای گلخانه‌ای یا باید تولید خود را کاهش دهند یا با صرف هزینه‌های بیشتر از آلایندگی خود بکاهند.

    تنها اروپاست که به دلیل شیوه عمومی زندگی، مصرف محافظه‌کارانه‌ی انرژی و گسترش فناوری‌ انرژی‌های تجدیدپذیر در کشورهایش توانایی رقابت در جهانی با گازهای گلخانه‌ای کمتر را دارد. هر چه که باشد سونامی، سیل‌های ویرانگر، خشکسالی‌های گسترده، تغییر اقلیم، نابودی جنگل‌ها و مراتع، آب شدن یخ‌های قطبی و کوه‌های یخ شناور و انقراض گونه‌های گیاهی و جانوری مسائل مهمی هستند که در درازمدت به ضرر نوع بشر و نه فقط یک کشور خاص تمام خواهند شد و بهتر است کشورهای جهان به توافقی جامع برای جلوگیری هر چه سریع‌تر از گسترش چنین پدیده‌هایی دست یابند.   

سومین جشنواره‌ی فرهنگی «گفت»

 

   شماری از ناشران و کتاب‌فروشی‌های خیابان کریم‌خان تهران برای سومین بار بانی برگزاری جشنواره‌ی «گفت» (گذر فرهنگی تهران) شده‌اند. پس از برگزاری نخستین دوره‌ی «گفت» در زمستان ۸۹ و دومین دوره‌ی آن در تابستان ۹۰ این‌بار زمستان ۹۰ میزبان دوره‌ای دیگر از این حرکت فرهنگی شده است. دست‌اندرکاران جشنواره فرهنگی «گفت» هدف از برگزاری آن را تلاش بخش خصوصی برای سر پا نگه داشتن مراکز فرهنگی، به ويژه کتاب‌فروشی‌های راسته‌ی کريم‌خان زند و نیز افزایش تیراژ و فروش کتاب در جامعه‌ای، که مدت‌هاست به دلایل گوناگون با کتاب‌خوانی بیگانه شده است، می‌دانند. دوازده ناشر و کتابفروش این خیابان از ۱۰ تا ۲۰ دی‌ماه کتاب‌ها و محصولات فرهنگی خود را با تخفیف حداقل ۱۰ درصدی عرضه می‌کنند. در این روزهای سرد و بارانی پناه ببرید به میان قفسه‌ها و گوشه‌های دنج کتاب‌فروشی‌های راسته‌ی کریم‌خان.

داستان‌های یلدایی «والس» با تاخیر آمدند

 

   سایت ادبی «والس» امسال هم مطابق سال‌های اخیر فراخوانی داده بود برای فرستادن داستان‌های کوتاه. برگزیده‌های فراخوان امسال قرار بود مانند هر چهار دوره‌ی گذشته، در شب یلدا در قالب ویژه‌نامه‌ای بر روی وب‌سایت والس منتشر ‌شوند ولی به دلیل مشکلات فنی انتشار ۴۰ داستان برگزیده‌ی امسال با تاخیر انجام شد. چهارمین داستان کوتاهی که نوشته‌ام با نام «نزدیک اما رفته از یاد» در میان داستان‌های ویژه‌نامه‌ی یلدای ۹۰ منتشر شده است. فهرست کامل داستان‌های ویژه‌نامه‌ی یلدای امسال را هم می‌تواند اینجا ببینید. پارسال هم با داستان «نشسته در ابتدای خوابی خوب» در فهرست ویژه‌نامه‌ی یلدای ۸۹ این ‌وب‌سایت ادبی حضور داشتم. امسال در بین کسانی که در مجموعه‌ی یلدا داستانی دارند چهره‌های برجسته‌تری نسبت به سال‌های گذشته به چشم می‌خورند؛ کسانی مانند جمال میرصادقی، محمد محمدعلی، فرشته مولوی، حافظ خیاوی، ناتاشا امیری، محمدعلی علومی و قاسم شکری که پیش از این کتاب‌هایشان روانه‌ی بازار شده است.   

726347623462787

 

    از موسیقی بد متنفر باشید، اما مبادا دست کمش بگیرید. از آنجا که موسیقی بد بسیار بیشتر از موسیقی خوب، آن‌هم با شوری بسیار بیشتر، نواخته و خوانده می‌شود و رفته رفته بسیار بیشتر از موسیقی خوب، آرزو‌ها و رویا‌ها و اشک‌های آدمیان را در خود انباشته است. از همین رو باید محترمش بدارید. چه بسیار «انگشتر طلا» و «آه، همچنان خفته بمان» که صفحه‌های تصنیف یا نتشان را هر شب دست‌های بسیار با لرزه ورق زده و یا زیبا‌ترین چشمان جهان را با اشکی تر کرده است که غبطه‌ی ناب‌ترین هنرمندان را به خاطر چنین ستایس غم‌آلود و لذتناکی برمی‌انگیزد. دفتری از ترانه‌های سبک که از بس به کار رفته پاره پوره شده است، باید چون گورستانی یا چون روستایی آدم را متاثر کند.

مارسل پروست - خوشی‌ها و روز‌ها – برگردان: مهدی سحابی – نشر مرکز

فریبندگی گذشته

 

   یکی دو ماه پیش برای انجام کاری شخصی به موزه‌ی هنرهای معاصر تهران رفته بودم. با این‌که خودم خبرش را تنظیم کرده بودم ولی پاک یادم رفته بود که چنین نمایشگاهی آنجا برپاست. بعد از انجام کارم فرصتی دست داد تا گشتی در میان گنجینه‌ی عکس‌های تاریخی موزه بزنم که پس از مدت‌ها دوباره از انبارها بیرون آمده بود. باید اعتراف کنم گردش در فضای موزه و راهرو‌هایش، با آن معماری دلنشین کامران دیبا، همیشه برایم تجربه‌ی لذت‌بخشی از آب درآمده و حس و حالی که از چنین تجربه‌ای گرفته‌ام راه‌گشای بسیاری از گرفتاری‌های ذهنی و خیالاتم شده است. راهروهای خاطره‌انگیز این‌بار با تصاویری همراه بودند که هرکدامشان ربطی به تاریخ پرفراز و نشیب و سیر تکامل عکاسی پیدا می‌کردند و از نزدیک دیدن آثار نام‌های تکرارشونده‌ی تاریخ عکاسی آن هم در فضای دوست‌داشتنی موزه‌ تجربه‌ای بود که حیف می‌شد اگر از دستم می‌رفت. اما چیزی که بیشتر از عکس‌ها برایم جالب بود تماشای کلکسیون دوربین‌ها و لوازم قدیمی عکاسی متعلق به مجموعه‌ی شخصی محمدعلی جدیدالاسلام بودند که در طول برگزاری نمایشگاه در موزه‌ی هنرهای معاصر به عنوان امانت به نمایش درآمده بودند. خیلی به این فکر کردم که صاحب چنین مجموعه‌ی شخصی گسترده‌ای این دوربین‌ها و ادوات عکاسی حجیم را در چه فضایی نگه‌داری می‌کند. هر چه هست محل نگهداری این‌همه شی قدیمی دوست‌داشتنی باید جای جالبی برای پرسه‌زدن و ارضای کنجکاوی باشد. چه رازی در اشیای قدیمی و میراث گذشتگان هست که برایمان این‌طور جذاب و فریبنده به نظر می‌رسند؟