گفتگوی زیر طی دو هفتهٔ اخیر بین من و عکاس جوانی ساکن یکی از شهر‌ستان‌های کشور شکل گرفته است. متن گفتگوها را، که ابتدا در فیسبوک و سپس با ایمیل دنبال شده، عینا و بدون تغییر در اینجا می‌آورم. گفتگو در انتها به نقطهٔ جالبی می‌رسد. خواهشمندم ابتدا سیر دیالوگ‌ها را دنبال کنید سپس در پایان متن توضیحات بیشتری در این باره می‌آورم. اسم این عکاس جوان نزد من محفوظ خواهد بود و از ایشان به عنوان عکاس ناشناس یاد خواهد شد.

عکاس ناشناس:
سلام جناب بغدادچی
مجموعه ای سلف پرتره به شیوه کلاژ عکس ها عکاسی کردم، می خواستم با شما برای بالا بردن سطح کیفیت اجرا مشورت کنم اگر شماره تماسی به بنده بدید ممنون میشم.

کاوه بغدادچی:
سلام
چه کمکی از من برمی یاد در این مورد؟
لطفا برام ایمیل کنید اگر موردی هست
فقط امکان داره کمی طول بکشه تا جواب بدم
متاسفانه این روزها خیلی درگیر هستم

عکاس ناشناس:
سلام
راجع به کیفیت نورپردازی ام میخواستم با شما مشورت کنم که گویا سرتون شلوغ بود. موفق باشید.

کاوه بغدادچی:
سلام
من زیاد تخصصی در نورپردازی ندارم
استاد نورپزدازیمون شاید بیشتر بتونه کمک کنه
ولی در حد خودم اگر مشورت یا کمکی از من بربیاد خوشحال می شم
برام ایمیل کنید می بینم

عکاس ناشناس:
سلام
از آنجایی که شما سردبیر سایت عکاسی هستید و گویا یکی از دغدغه های مهم شما عکاسی است، گفتم شاید بتونیم در باب نورپردازی گفت وگویی داشته باشیم اما از آنجایی که خیلی درگیر بودید این امکان میسر نشد. در هر صورت موفق و سلامت باشید.

کاوه بغدادچی:
عکاسی خیلی گسترده تر از اونه که یک نفر بتونه در تمام زمینه هاش
تخصص داشته باشه
من در نورپردازی چندان تخصصی ندارم
صرفا نظرات و دریافت های شخصیه

عکاس ناشناس:
حتی میشه گفت در هیچ تخصصی از هنر یک نفر به تنهایی نمی تونه مسلط بر تمام زمینه ها باشه. یک سری توضیحات براتون ایمیل کردم منتظر پاسخ شما هستم
کاوه بغدادچی:
بله. چشم
بسیار خب. می بینمش

عکاس ناشناس:
حتی میشه گفت در هیچ تخصصی از هنر یک نفر به تنهایی نمی تونه مسلط بر تمام زمینه ها باشه. یک سری توضیحات براتون ایمیل کردم منتظر پاسخ شما هستم

عکاس ناشناس:
سلام
وقتتون بخیر و امیدوارم که خوب باشید
در تکمیل گفت وگوی کوتاهی که در فیس بوک داشتیم: مجموعه سلف پرتره ای رو که عکاسی کردم، هم چیدمان عکس هام که به شیوه کلاژ چندین عکس در یک قاب و هم نورپردازی ام بر اساس نظرات و دریافت های شخصی ام شکل گرفته.
در تلاشم که ابتدا سطح کیفیت اجرام که شامل نورپردازی و چیدمان کادرها می شود ارتقاء بدم و پس از آن ارائه ای مقبول. که همهٔ اینها نیازمند مشورت و هم فکری است، از استقبال گرم شما بسیار خوشحالم امید بر اینکه بتونیم گامی برداریم

عکاس ناشناس:
سلام
منتظر پاسخ شما هستم هااا...

کاوه بغدادچی:
سلام
بنده در خدمتم. چیکار باید بکنم الان؟!
من هنوز کارها رو ندیدم و نمی تونم نظر بدم
ولی امیدوارم من هم بتونم کمکی باشم در این راه

عکاس ناشناس:
سلام
صبح شما بخیر.
بسیار خوب، مجموعه رو همین امروز براتون ایمیل میکنم

عکاس ناشناس:
سلام
متاسفانه به دلیل حجم بالای هر عکس، ایمیل مجموعه میسر نیست.
چه جوری می تونم مجموعه رو به دستتون برسونم؟

کاوه بغدادچی:
سلام
با فتوشاپ حجم عکس ها رو کمتر کنید
لازم نیست برای بازبینی من فایل های اورژینال بفرستید
در حدی که در مانیتور دیده بشه کفایت می کنه

عکاس ناشناس:
سلام
مجموعه رو دیدید؟

کاوه بغدادچی:
سلام
مجموعه رو دیدم
متن رو هم خووندم
راستش فکر نکنم چیز خاصی بشه از این کار درآورد
مگر اینکه هنوز بهش به چشم یک اتود کاملا اولیه نگاه کنید
که قراره بعدا زیر و رو بشه
موضوعات و تکنیک های اینجوری بارها در تاریخ عکاسی
به کار رفته اند. نیاز به عوامل دیگری هست برای خلاقیت بخشیدن به پروژه
متن و دلایلی که در آن برای استفاده از عناصر صحنه ذکر شده هم
نمی شینه روی تصاویر و رابطه منطقی بینشون برقرار نیست
مخاطب رو قانع نمی کنه این متن
خود تصاویر نیاز به جذابیت بیشتری دارند. نیاز به المان های بیشتری هست
که بخشی از بار معنایی روی دوش اونها بیفته
به نظر من باید در ایده و محتوا بازنگری اساسی کنید تا مجموعه جذابتر و بهتر بشه
شاد باشید

عکاس ناشناس:
تکنیک ها و تاریخ عکاسی ارزانی آنهایی که ظاهرا شرافتمندانه عنوان هنرمند رو به دوش می کشند.
تک تک کادرها با اندیشه ای چیدمان شده اند. اتود اولیه می تونه باشه اما فقط به لحاظ نورپردازی، برای همین که میگم این مجموعه نیازمند عکاسی مجدد هست
اصن با این مجموعه میخوام بگم زندگی سراسر رنج است و تشویش، همه چیز حتی هوا هم حکم کوفت و زهرمار داره...
میخوام بگم انسانیت ورای این حرفهاست...
میخوام بگم به تنهایی کلی رنج کشیدم...
میخوام بگم به مفهوم انسانیت دست یافتم...
حتی به کسی اجازه ندادم عکسامو ببینه، فقط یه بار نشون استادم محمد حسن پور دادم که کلی هم دچار شگفت زدگی شد
اصن میخوام بگم دلم آروم شده که این مجموعه رو عکاسی کردم به کسی ام اجازه ندادم و نمیدم که بهش توهین کنه...
در خدمتم در خدمتم که می گفتید این بود؟!

   بیشتر دوستانی که در ابتدای مسیر عکاسی خود هستند علاقهٔ زیادی به نمایش عکس‌هایشان برای دیگران دارند. ولی اکثر این هنرجویان در این مرحله به نقد و اصلاح و بازنگری بی‌توجه هستند و هدفشان از این نمایش آثار، بیشتر گرفتن تایید و تحسین از سوی فرد باتجربه‌تر است. بنابراین چیزی غیر از این معمولا آنها را با نوعی سرخوردگی یا دلگیری روبرو می‌کند و بسته به خصوصیات اخلاقی شخصی حتی به چنین موضع‌گیری‌های تهاجمی هم وامی‌دارد.
 
   معمولا چنین افرادی در این مرحله با اعتماد به نفسی وافر هر آنچه قابل تایید با مختصات حاضر در دایرهٔ محدود شناختشان از دنیای عکاسی باشد را می‌پسندند و باقی آن را (از جمله بسیاری از تئوری‌ها و قوانین و مناسبات حرفه‌ای حاکم) را به عنوان باندبازی، ادا درآوردن، برای دل کار نکردن، غرض‌ورزی و مشابه این دست عبارات تعبیر می‌کنند.
 
   درست هفتهٔ پیش بود که سر یکی از کلاس‌هایم به دوستان حاضر می‌گفتم که در این مرحله از عکاسی شما در کار‌هایتان دنبال این نباشید که چه چیزی در عکستان خوب است بلکه بهتر است از خودتان بپرسید که چه چیزی در عکس‌های این روزهای شما بد است. به نظرم کلید رشد در مراحل اولیهٔ عکاسی چنین چیزی باید باشد.
 
   شناخت بیشتر افراد از دنیای عکاسی و داشته‌ها و توانایی‌های این مدیوم در کنار تسلط تحلیلی (و نه فقط طوطی‌وار) بر تاریخ عکاسی و سبک‌شناسی عکاسی مهمترین پارامتری است که می‌تواند به عنوان رانه‌ای رو به جلو در این مرحله برای عکاسان کم‌تجربه عمل کند.
 
   انتخاب سوژه‌ها و مفاهیمی سنگین که شاید اصلا با مدیوم عکاسی قابل بیان نباشند، تفاسیر بی‌ربط و ناهمخوان بین عناصر درون عکس با مفاهیم ذهنی مدنظر عکاس، آزمودن راه‌های رفته شدهٔ قبلی و اتلاف انرژی و زمان در کار با کلیشه‌ها و تکراری‌ها چه در محتوا و چه در اجرا همگی ناشی از عدم شناخت درست از مدیوم عکاسی، تاریخ آن، سبک‌ها، جریان حاضر، نوآوری‌ها و معاصریت‌های آن است.
 
   تمایز قائل شدن بین نقد و دیدگاه انتقادی با توهین و غرض‌ورزی و دانستن اهمیت قرار گرفتن در فضای انتقادی و استفاده از بازخورد حاصل از سنجش عیار کار با تجربه‌های بیشتر و شناخت جامع‌تر مسلما نقش مهمی در این میان بازی می‌کند.
 
   وقتی برای نقد اثرمان به کسی مراجعه می‌کنیم حرکت ما به این معنی است که ما حرف آن فرد را درباره اثرمان پذیرا هستیم و چیزهایی در او می‌بینیم که ما را مجاب به این مراجعه می‌کند و حرف آن فرد در ارزش‌گذاری اثرمان یا بازنگری در کارمان جایگاهی دارد. اگر واقعا به دنبال نقد موثر و سازنده هستیم و از جایگاه یک هنرجوی جویندهٔ تجربه اقدام می‌کنیم باید بدانیم که ممکن است تعریف و تمجید نشنویم.
 
   اما اگر در این جایگاه با اعتماد به نفسی خودساخته صرفا دنبال گرفتن تایید و تحسین هستیم همیشه باید برای این احتمال هم جایی باز کنیم که شاید در یک ارزیابی حرفه‌ای چنین تاییدی به دست نیاید و آن‌گاه شاید واکنش ما نباید توهین و هتاکی و تهاجم باشد. اگر فقط به دنبال تایید گرفتن هستیم و از طرف مقابل انتظار چشم بستن بر ضعف‌هایمان را داریم بهتر است به کسی مراجعه کنیم که اطمینان داریم با دانشی در حد خود ما یا حداکثر در یک رودربایستی کار ما را تایید خواهد کرد که البته قطعا علامت سوال بزرگی در برابر ضرورت چنین کنشی وجود دارد.
 
   این مسائل حل نخواهد شد مگر با شناخت بیشتر، تمرین بیشتر، دیدن بیشتر، تجربهٔ بیشتر و رسیدن به ذهنیتی گسترده‌تر. از سوی دیگر هم برای ورود به هر عرصه‌ای نیازمند تن دادن به قوانین و هنجارهای حاکم بر آن هستیم. روشن است که دهن‌کجی و طرد این هنجارها دردی را دوا نمی‌کند و ضعف‌های ما را نمی‌پوشاند.
 
  نام این عکاس جوان نزد من محفوظ خواهد بود و دلیل ذکر این مساله در این نوشته چیزی فراتر از رفتار فردی و درواقع قصد بررسی بیشتر نوعی الگوی رفتاری در برخی عکاسان کم‌تجربه بود که مسلما نه این اولین مورد آن بوده و نه به این زودی‌ها آخرین آن خواهد بود. ولی شاید این بحث کوتاه به تعدادی از دوستان در ابتدای راه عکاسیشان شناخت بهتری از مسیر روبرو ببخشد.